در راه مدرس



ماجرای تشکیل بسیج به روایت عماد افروغ/ نهاد مدافع مردم و صدای محرومان



گروه ی خبرگزاری فارس: سازمان بسیج مستضعفین ۵ آذرماه سال 58 به فرمان امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد و پس از تصویب مجلس شورای اسلامی در دی ماه سال 59 به‌طور قانونی رسمیت پیدا کرد.

مبنای تشکیل بسیج یکی از موضوعاتی است که همواره مورد باید مورد توجه قرار بگیرد و مسئولان نسبت به اصول شکل گیری آن دقت ویژه‌ای داشته باشند.

در آن دوره رهبر کبیر انقلاب اسلامی تشخیص دادند که باید چنین سازمانی شکل بگیرد و تأکید داشتند که بسیج باید به صورت مردمی و به دور از بازی‌های ی و جناحی وارد میدان شود.

با توجه به آنکه هفته بسیج را پیش روی خود داریم، درباره محورهایی همچون مبنای شکل‌گیری بسیج و ضرورت حیات آن با عماد افروغ پژوهشگر، جامعه شناس و نماینده دوره هفتم مجلس شورای اسلامی به گفت و گو نشستیم.

فارس: چه عاملی باعث شد در آن دوره حضرت امام خمینی(ره) فرمان تشکیل بسیج را دهند؟ درواقع مبنای شکل بسیج چه بود؟

افروغ: مبنای اولیه تشکیل بسیج یک مبنای نظامی بود، یعنی چون حضرت امام(ره) احساس می‌کردند ما با خباثت‌ها و دشمنی‌های نظامی دشمنان و بیگانگان مواجه هستیم و اگر بخواهیم تنها با نیروی نظامی رسمی خودمان مقابله کنیم، شاید در واقع آن توان را در اختیار نداشته باشیم حداقل در آن برهه زمانی و امام راحل برای مقابله با این تهاجمات محتمل نظامی و توطئه‌ای که بعضا به گروهک‌ها و بیگانگان منتسب بود و برای پاسداری از آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامی به ویژه در وجوه دفاعی و امنیتی، بسیج را تشکیل دادند.

بسیج به عنوان یک نیروی برخاسته از عرصه مدنی و برخاسته از قدرت اجتماعی و فراجناحی است و به کرات امام راحل اصرار داشتند بسیج وارد بازی‌های ی نشود، البته این به معنای این نیست که بینش ی نداشته باشند، اما چون بسیج به مؤلفه وحدت بخش جامعه تعلق دارد، نباید وارد بازی‌های گروهی، ی و جناحی شود.

فارس: اما در موقعیت‌هایی شاهد مأموریت‌های امنیتی بسیج هستیم .

افروغ: بله کاملا درست است. در مواقعی اقتضا می‌کند این اتفاق بیفتد؛ یعنی به اقتضای شرایط و حسب موارد مأموریت امنیتی برای‌شان درنظر گرفته شده است. هر جا توطئه درونی و داخلی، نظام را تهدید می‌کرد، بسیج به اقتضا وارد عرصه می شد.

فارس: پیش‌تر گفتید که چوب تذکرات تان را خوردید. بیشتر در این مورد توضیح می دهید.

افروغ: در آن مقطع نقدهایی در ابتدای دولت وقت داشتم و دیگران بعد از من به آن رسیدند. در آن مقطع از تریبون مجلس استفاده می‌کردم و نقدها را مطرح می کردم. اگر حسابی در کار باشد باید از من قدردانی می‌کردند که زودتر از بقیه نقدهایی داشتم که دیگران بعد از من به آن رسیدند. نه تنها قدردانی از من نشد بلکه بنده را آماج انواع و اقسام بی‌حرمتی‌ها و هتاکی‌های رسانه‌ای قرار دادند که البته بخشی از آن توسط سایت‌های بسیجی بود و این در حالی بود که در مقطعی علیه ت‌های آموزشی و پژوهشی دانشگاه محل خدمت، مصاحبه ای اینترانتی با بسیج انجام دادم که مصاحبه‌ام به صورت اینترنتی پخش شد و سپس گفتند که علیه بسیج موضعی بگیرم اما من قبول نکردم و اعلام داشتم حتی از این دانشگاه می روم و موضعی علیه بسیج نخواهم گرفت. بدیهی و مورد انتظار است که جواب یک خوبی را با بدی و مطالب ناخوشایند نمی‌دهند.

** بسیج باید مستقل باشد

بسیج باید مستقل باشد. بسیج باید از آرمان‌های امام و گفتمان انقلاب اسلامی دفاع کند. راه و رسم دفاع راه و رسم خاصی است، باید سعی کنند دل مردم را به دست بیاورند و مسائل را به درستی تشخیص دهند و خیلی چیزها را نباید امنیتی ببینند. یعنی مسائل داخلی، امنیتی و بیرونی را خلط نکنند، بلکه سعی کنند با مردم باشند و هرجا مشکل و دردی به سراغ مردم آمد،‌ وارد عمل شوند. سیل یکی از اتفاقاتی بود که بسیج وارد شد و مردم از آنها استقبال کردند.

فارس: به‌نظرم کارکرد بسیج بسیار ظریف و حساس است .

افروغ: بله کاملا درست است. برخی اوقات کارکرد بسیج  بسیار ظریف می‌شود چون باید مستقل باقی بماند. چون وابسته به قدرت اجتماعی و نیروهای اجتماعی است. بسیج باید مردمی باقی بماند. مردم جایگاه بلندی نزد امام راحل داشتند و در نظر ایشان مردم، ولی‌نعمت و ارباب بودند؛ باشد، بنابراین بسیج باید به این بدنه ولی نعمتان تعلق داشته باشد و ابزار ت‌ورزی‌های عده‌ای رند ی قرار نگیرد. امیدوارم بسیج همیشه در یک جایگاه متعالی و بالایی قرار داشته باشد و وارد بازی‌های ی نشود که اگر این اتفاق بیفتد، آسیب خواهد دید.

فارس: در حال حاضر کارکرد بسیج چیست؟

افروغ: کارکرد مطلوب بسیج این است که در وهله اول همان مسائل امنیتی و نظامی باشد. از ابتدا این مبنا طرح ریزی شد که بسیج 20 میلیونی شکل بگیرد و هرجا نشانه ای و زنگ خطری از سوی بیگانگان باشد و آنها بخواهند دست از پا درازتر کنند، بسیج وارد میدان شود.

بسیج هم اکنون این آمادگی را دارد. ما نیاز به این بسیج بیش از20 میلیونی داریم. هرجا درد و مسأله ای سراغ مردم می آید و دولتمردان یا غافلند یا ناتوان از پاسخ این مشکلات هستند، بسیج به دلیل امکانات و فرصت هایی که دارد و به دلیل اینکه در میان مردم است و درد مردم را می شناسد،‌ شایسته است که وارد میدان شود. بسیج دارای فرصت‌ها و امکانات عدیده ای است و باید اهل ایثار و انفاق باشد. به هرحال باید از بسیج برای برطرف کردن مشکلات مردم استفاده شود. بسیج باید کمک کند که مردم امن تر، با نشاط و بی دغدغه تر زندگی کنند. بسیج با ایثارگری و نوع‌دوستی التیمام بخش دردها شود.

فارس: البته مردم خاطره خوبی در دوران دفاع مقدس از بسیجیان دارند .

افروغ: بله، همینطور است. بسیجی تعریف خاصی دارد. بسیج با انفاق، بخشش، ایثار و نوع‌دوستی تعریف می شود. بسیجی بودن یک فرصت و یک امتیاز اقتصادی نیست. بسیج پلی برای دستیابی به ثروت بیشتر و امتیاز بیشتر نیست.

فارس: مردم خاطره خوشی از حضور بسیج در دوران دفاع مقدس دارند .

افروغ: کاملا درست گفتید. مردم خاطره خوشی از بسیج در دوران دفاع مقدس دارند. بسیج در آن دوره به ارتش و سپاه کمک کرد و البته سپاه هم مدیریت خوبی اعمال کرد و به خوبی بسیج را سازماندهی کرد.

فارس: چه ضرورتی برای حیات بسیج وجود دارد؟

افروغ: کماکان خطر احساس می شود، یعنی کماکان ما تهدیدات امنیتی داخلی و تهدیدات امنیت خارجی داریم. بسیج را باید عمیق تر، فراگیرتر و گسترده‌تر دنبال کرد. به لحاظ کمی و کیفی باید بسط بیشتری برای بسیج قائل شد. بسیج را باید به صورت کمی و کیفی بسط داد و در راستای اهداف تعریف شده‌اش گسترش داد.

همچنین برای بسیج باید مأموریت‌های جدید تعریف کرد که البته این مأموریت های جدید باید حساب شده باشد.

بسیج باید با مشارکت مردمی گره خورد و مانع مشارکت مردمی نشود. باید تقویت کننده و بسترساز مشارکت مردمی باشد، چون به مردم تعلق دارد. باید به این فهم برسیم که بسیج به مردم تعلق دارد و مردم ولی نعمتان ما هستند. باید این درک را داشته باشیم که مردم اصل و قدرت ی فرع است. متأسفانه این موضوع بد جا افتاده است. قدرت ی، دولت‌ها، حکومت‌ها و حاکمیت ها معرف و نماینده قدرت اجتماعی و مردم هستند که اگرمعرف نبودند باید اعتراض کرد.

بسیج وابسته به قدرت‌های مدنی است

بسیج وابسته به قدرت مدنی و قدرت اجتماعی است. این نهایت فهم و بصیرت را می خواهد. خیلی هم سخت است که یک نیرویی هم انقلابی باشد و هم طرفدار نظام جمهوری اسلامی و هم ت‌ها و رفتارهای ناموجه برخی دولتمردان را آسیب شناسی کند و آن را زیر ذره بین نقد ببرد و با آن برخورد کند. به همین دلیل سال‌های پیش از نقد درون گفتمانی یاد کردم.

فارس: منظورتان از این  نقد چیست؟

افروغ: یعنی با معیارهای انقلاب اسلامی به نقد برخی ت ها و رفتارهای ناموجه جمهوری اسلامی بپردازیم و فکر نکنیم هر اتفاقی که در جمهوری اسلامی افتاد متناسب با انقلاب است. تصمیم اخیر و عجولانه دولت، اعلام و اعمال همزمانش چه ربطی به انقلاب دارد؟ فشاری که به مردم وارد می‌شود چه ربطی به انقلاب دارد؟ امام راحل همواره می فرمودند مردم ولی نعمتان ما هستند. در دیدگاه  امام راحل توجه به عدالت اجتماعی، فقرستیزی و محرومیت زدایی بسیار مبنایی است. امام راحل نقل به مضمون می فرمودند یکی از دلایل توطئه جهان خواران علیه ما و انقلاب اسلامی این است که ما ت های فقرستیزانه و محرومیت زدایانه ای را دنبال می‌کنیم که اگر نکنیم و فقرستیزی و محرومیت زدایی در دستور کارمان نباشد، مرگ بر آمریکای مان نیز ره به جایی نخواهد برد و شعاری بیش نیست. حسب دیدگاه امام راحل معنا ندارد که دائما شعار مرگ بر آمریکا را سر دهیم اما توجهی به مستنمندان، فقرا و محرومان نداشته باشیم.

بسیج باید زبان بی زبان مردم شود

اگر واقعا قرار باشد بسیج یک جایگاه درخوری داشته باشد، باید به این توجه کند که قدرت ی نماینده قدرت اجتماعی است، بسیج نماینده مردم و مدافع مردم است. اگر مردم فقیر و محروم اند، باید بسیج به کمک آنها بیاد. اگر مردم ناتوان و صدای رسا ندارند، صدای رسای آنها شود و در نهایت بسیج باید زبان بی زبان ها شود. امیدوارم این اتفاق بیفتد که البته این امر موماتی دارد که یکی از موماتش این است که وارد بازی های ی و جناحی نشود. اگر تحلیلی می خواهد بدست دهد، تحلیلی کلان و بینشی ی داشته باشد و براساس مبانی و اهداف انقلاب اسلامی موضع بگیرد.


صدای خیلی روشن مردم



یادداشت عماد افروغ در شرق:

  سال‌های سال است که ما نسبت‌به رفع مشکلات اقتصادی و نابرابری‌های اجتماعی و استقرار عدالت اجتماعی بی‌تفاوتی نشان می‌دهیم. در انقلاب ما همواره عدالت اجتماعی در کنار آزادی و اخلاق و معنویت یکی از اهداف اصلی بوده است. دولت‌های ما باید در زمینه فقرستیزی بکوشند، در‌غیر‌این‌صورت نسبت گفتمانی خود را با انقلاب اسلامی از دست می‌دهند.

در زمستان ۹۵ دو وزارت ارشاد و کشور پیمایشی ملی انجام دادند. در این پیمایش از مردم از مهم‌ترین دغدغه و مشکل آن‌ها سؤال شده است. حدود ۷۸ درصد مردم مهم‌ترین دغدغه خود را اقتصادی دانسته‌اند. این خود به‌روشنی گویاست. این آمار با صدای بلند و مستند و رسا مشکل مردم را فریاد می‌زند. دولت باید تی را اتخاذ می‌کرد که مشکلات اقتصادی و اجتماعی تعدیل می‌شد. بی‌توجهی دولت باعث شد تا اعتراض دی ماه ۹۶ اتفاق بیفتد. معلوم بود که چه کسانی شرکت کرده‌اند و به‌دنبال چه هستند.

غالب معترضان از میان بی‌کاران، جوانان و حاشیه‌نشینان شهر‌ها بودند و گزارش‌های مستندی هم درباره این اعتراض تهیه و به دست داده شد. اعتراض دی ۹۶ زنگ خطری را به صدا درآورد که متأسفانه کماکان ادامه دارد. این‌بار در کمتر از دو سال اعتراض دیگری رخ داد. اعتراض اخیر بدون اجازه و فرصت قبلی و کافی برای اعتراض مدنی نشان داد که این مسئله صرفا اقتصادی نیست، بلکه ابعاد حقوقی، ی و فرهنگی هم دارد. این انگشت‌گذاشتن بر حساسیت مردم است. قدرت ی باید قدرت اجتماعی را نمایندگی کند. در فصل سوم قانون اساسی برای حقوق ملت و اصل ۲۷ قانون اساسی برای برگزاری چنین اعتراضاتی حقوقی برای مردم لحاظ شده است، اما عملا به آن‌ها بی‌توجهی می‌شود.

این‌بار نیز بر مشکلات اقتصادی مردم افزوده شده و طبق برآورد قبلی شوک بنزینی اخیر مشکلات مردم را تشدید کرده است. از سوی دیگر، فرصت اعتراض مدنی نیز از مردم گرفته شد، به ناچار مردم رو به اعتراض غیر‌مدنی آوردند. فکر می‌کنم مردم به‌درستی حدس زده و پیش‌بینی کرده بودند که چه می‌شود. کماکان گرانی‌ها شکاف طبقاتی و شکاف اجتماعی را بیشتر می‌کند؛ بنابراین، بار دیگر به دلیل نبود فرصت کافی برای بروز اعتراضات مدنی خود رو به اعتراض غیر‌مدنی آوردند تا صدایشان را به گوش مسئولان برسانند. متأسفانه ما در مدارس و دانشگاه‌ها نحوه اعتراض اعم از مدنی و غیر‌مدنی را نمی‌آموزیم. اگر در ایران مردم بدانند که اعتراض غیر‌مدنی به معنای آتش‌زدن بانک و ادارات دولتی نیست، این کار را نخواهند کرد و فقط کافی است که بنزین نخرند یا صف ها و کاروان های خورد راه بیندازند و شعار ذی ربط و متناظر با مشکل خود سر دهند. این نوع اعتراض‌ها کافی است و با دانستن آن، دیگر دچار این رفتار‌های افراطی نمی‌شدند. از این‌سو هم آقای رئیس‌جمهور نمی‌گفت که پلاک‌های ماشین‌ها را ثبت کرده که پیگیرشان باشند؛ یعنی مردم حق اعتراض ندارند. وقتی ناگهان بنزین گران می‌شود و مردم در شرایطی نیستند که این گرانی را قبول کنند و از قبل نیز فرصتی به مردم و نخبگان جامعه داده نشده که در‌این‌باره اظهار نظر کنند تا به یک راه‌حل مشترک برسند، خواه ناخواه فریاد مردم بلند می‌شود و از این‌سو هم تصمیمی گرفته شده و بلافاصله هم به آن عمل می‌شود، بنابراین هیچ راهی برای مردم نمی‌ماند جز بروز اعتراض غیر‌مدنی که به‌لحاظ مبنایی و با توجه به اینکه دولت‌ها باید معرف و نماینده آن‌ها باشد، حقی طبیعی و مشروع برای آنهاست. در‌حال‌حاضر این نوع نگاهی که دولتمردان به مردم دارند، باید اصلاح بشود.

اصحاب قدرت انگار فراموش کرده‌اند که باید خادم مردم باشند و جای خادم و مخدوم عوض شده است. حضرت امیرالمومنین علی (ع) می‌فرماید: اصلاح رعیت در گرو اصلاح دولتمردان است». مردم با فریادشان اعلام کرده‌اند که به‌دنبال تغییر هستند و زنگ خطر را به صدا درآورده‌اند و متأسفانه این صدا مورد توجه واقع نشده است. آن‌ها به‌دنبال یک امر ساختاری و اتفاقی عینی هستند. در‌حالی‌که مسئولان فراموش کرده‌اند به واقعیت‌ها توجه کنند. اگر اتفاق و تحولی رخ ندهد دوباره همان صدا‌ها بلند می‌شود و بروز می‌کند.

در ایران، چون حق اعتراض برای مردم محفوظ است و ظرفیتی هم برای آن در قانون پیش‌بینی شده و از آنجا که قدرت ی معرف قدرت اجتماعی است، مردم خواه‌ناخواه به‌دنبال احقاق حق خود خواهند بود. وقتی در قدرت ی این حق مردم مغفول می‌ماند یا با تفسیر‌های اشتباه همراه می‌شود، طبیعی است که فریاد‌ها بلند می‌شود. قانون اساسی ما به حد کافی شفاف است و به تفسیر نیاز ندارد و با هر تفسیری مغایر با نص و روح قانون اساسی باید مقابله کرد.


نسبت صداوسیما با واقعیت‌های تلخ امروز چیست؟/نفوذ با ظاهر انقلابی!



عماد افروغ جامعه‌شناس و استاد دانشگاه ضمن تبیین تأثیر عملکرد رسانه ملی در چهار دهه گذشته بر واقعیت‌های تلخ جامعه امروز، بر وم بازنگری در ت‌های کلان صداوسیما تأکید کرد.

خبرگزاری مهر - گروه هنر- عطیه مؤذن: از تمام دستگاه‌های تبلیغاتی، امروز نقش رادیو و تلویزیون از همه دستگاه‌ها بالاتر است. اگر اصلاح بشود، یک کشور را می‌تواند اصلاح کند و اگر –خدای نخواسته- انحراف در آن باشد، یک کشور را می‌تواند منحرف کند» (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۱۸) همین یک جمله کافی است تا بر اهمیت خروجی کاری مسئولان سازمان صداوسیما تأکید کنیم. جمله‌ای که در عین حال می‌توان آن را متر و معیاری برای سنجش میزان تأثیرگذاری این سازمان کلان فرهنگی بر وضعیت امروز جامعه ایرانی دانست.

این روزها صداوسیما با برنامه‌ها، تاک شوها، مسابقات، سریال‌های نمایشی و قالب‌های مختلف دیگر برنامه‌سازی کنداکتور شبکه‌های متعدد و پرشمار خود را پر می‌کند. کنداکتوری ۲۴ ساعته در بیش از ۵۰ شبکه سراسری و استانی که در رقابت با رقیبان باسابقه‌ای چون شبکه‌های ماهواره‌ای و یا مدعیان نوظهور در فضای مجازی، گویی رمق چندانی برایش نمانده و جامعه کمتر و کمتر به آن گرایش پیدا می‌کند؛ تا آنجا که قائم مقام صداوسیما در نشستی به آشکار و گلایه می‌گوید امروز بزرگترین مشکل رسانه ملی، وجود فضای مجازی است» و حتی اگر مخاطب گرایشی به آن دارد از برنامه‌ها تأثیر نمی‌گیرد و یا حتی کمتر رضایتی دارد چه برسد به اینکه این رسانه بخواهد به مثابه یک دانشگاه عمل کرده و در آینده فرد یا یک اجتماع اثرگذار باشد!

اما چه شد که سازمان صداوسیما» به وضعیت امروز رسید. بحرانی که امروز در رابطه مخاطب با رسانه ملی شاهدش هستیم، ریشه در چه پس‌زمینه‌هایی دارد و چگونه می‌توان برای رفع نواقص و تحقق آنچه بنیانگذار انقلاب اسلامی آن را ترسیم کرده بود، قدم برداشت؟

عماد افروغ جامعه شناس و استاد دانشگاهی است که به صراحت کلام شهره است، تأکید ویژه‌ای بر وم شکل‌گیری گفتگوهای انتقادی دارد، بسیار از اهمیت گوهر فراموش‌شده‌ای به‌نام اخلاق» می‌گوید و فراتر از مباحث تئوریک و دانشگاهی صرف، همواره نیم‌نگاهی هم به تولیدات فرهنگی و نسبت آن‌ها با جامعه و تحولات روز داشته و دارد؛ از فیلم و سینما گرفته تا کتاب و مطبوعات.

افروغ در این گفتگوی مشروح از منظر جامعه‌شناسی به آسیب‌شناسی خروجی برنامه‌ها و عملکرد مدیران سازمان صداوسیما به‌عنوان یکی از مهمترین رسانه‌های امروز ایران و تأثیر آن بر وضعیت جامعه امروز پرداخته است.

متن گفتگوی خبرگزاری مهر با عماد افروغ را در زیر می‌خوانید:

* این روزها انتقادات زیادی به عملکرد صداوسیما و خروجی برنامه‌های آن مطرح می‌شود و البته کمتر سریال، تاک‌شو یا برنامه گفتگومحور شاخص و راضی‌کننده‌ای هم وجود دارد که روی فکر و آسایش و زندگی مردم تأثیر بگذارد و یا به‌عنوان راهکاری برای ارتقا سبک زندگی بتوان به آن‌ها اشاره کرد. از منظر جامعه‌شناسی فکر می‌کنید مشکل عمده‌ای که صداوسیما اکنون با آن مواجه است، چیست؟ و چقدر ممکن است افراد» مانع عملکرد درست سازمان» باشند؟

این سوال نیازمند بحثی مبنایی است، اینگونه نیست که تفننی سوالی پرسیده باشید و بخواهم به آن پاسخ دهم. من هم سال‌هاست که به پاسخ چنین سوالی می‌اندیشم. من نمی‌دانم آیا صداوسیما حسب یک نظریه عمل می‌کند یا خیر و اگر حسب یک نظریه حرکت می‌کند آنچه نظریه‌ای است؟ آیا این نظریه منسجم است یا خیر؟ و در صورت انسجام به آن عمل می‌شود یا خیر؟ آیا دیالکتیکی بین این نظریه و یا واقعیت‌های انضمامی و روزمره وجود دارد یا خیر؟

من فکر می‌کنم حداقل نوعی عدم انسجام تئوریک در خروجی برنامه‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شود نمایان است، نوعی ناهمخوانی، تناقض و تعارض وجود دارد که حتی در برخی موارد بوی تظاهر و ریا از آن‌ها به مشام می‌رسد. متأسفانه جمهوری اسلامی میدان مناسبی برای تاخت و تاز ریاکاران شده است و یکی از عرصه‌های قلمروهای تاخت و تاز این افراد، سیماست، چون رادیو را کمتر می‌شنوم.

اگر بخواهم مبنایی‌تر بحث کنم باید بگویم هر نهادی که جایگاه تعریف شده‌ای برای ایده‌پردازی داشته باشد و خود را متولی ایده‌ها و ارزش‌ها بداند باید نسبت به واقعیات جامعه پاسخگو باشد. این رابطه متقابل ایده و واقعیت است. اگر این رابطه را بین ایده و واقعیت بپذیریم معتقدم هرکسی ادعای ایده‌پردازی در جامعه دارد باید پاسخگوی واقعیات جامعه هم باشد.

اگر واقعیت‌های جامعه تلخ هستند که همینطور هم هست و می‌توان ردّ پای آن را در وضعیت عدالت، اخلاق و… مشاهده کرد، اینها بی ارتباط با ایده‌های پشت این واقعیات نیست. صداوسیما هم در این میان ادعا دارد که دانشگاه است و ادعای ایده‌پردازی دارد. ادعا هم دارد که بیشترین رجوع مردم به صداوسیماست پس این چه ایده‌پردازی‌ای بوده است که واقعیت‌ها را به این شکل رقم زده است؟

* یعنی شما صداوسیما را نسبت به آنچه در واقعیت امروز جامعه وجود دارد، مسئول می‌دانید؟

ممکن است متولیان صداوسیما بگویند ما کار خود را کرده‌ایم اما مردم راه خودشان را رفته‌اند در حالی که این‌طور نیست. اگر مردم راه خود را به غلط رفته‌اند و اگر ایده‌های غلطی داشته‌اند که باعث شده چنین راهی بروند، باز هم باید پرسید صداوسیما در این ایده‌های غلط نقش نداشته است؟ و اصلاً در اصلاح این ایده‌ها چه نقشی داشته است؟

این بحث بسیار اساسی است و عالمان علوم انسانی اعم از ، روشنفکر، روان‌شناس، جامعه شناس و اقتصاددان و هرکسی که با ایده و تئوری سر و کار دارد نمی‌تواند بگوید مرا با واقعیت‌ها کاری نیست و از آن‌ها چشم‌پوشی کند. من شخصاً معتقدم صداوسیما حسب جایگاهی که برایش تعریف شده است نقش خود را به خوبی ایفا نکرده است. بالاخره عده‌ای امروز اندیشه غلطی را ترویج می‌کنند که باعث به‌وجود آمدن واقعیت‌های تلخی شده است. صداوسیما تا چه حدی با این ایده‌ها و اندیشه‌های غلط درافتاده است؟

به تعارض و تظاهر در تفکر حاکم بر صداوسیما با خروجی برنامه‌ها و آثارش اشاره کردید و همچنین به اینکه واقعیت جامعه چیز دیگری است و صداوسیما ایده‌های دیگری را نمایش می‌دهد. می‌توانید در این زمینه مثال هم بزنید؟ چون تلویزیون ادعا دارد که به طور مثال تا به امروز در مسیر اخلاق و برنامه‌سازی انقلابی و فرهنگی حرکت کرده است و همچنان می‌کند.

اینکه این‌ها بعضاً کارهایی انجام می‌دهند تردیدی نیست. در این نکته که این کارها هم برای مخاطب انجام می‌شود نمی‌توان شک کرد. بحث این است که آیا صداوسیما متناسب با گفتمان انقلاب اسلامی و نیازهای فرهنگی و اجتماعی مردم برنامه‌سازی می‌کند؟ این بحث ماست. به هر حال وقتی جامعه از مشکلات اجتماعی رنج می‌برد، اخلاقیات آموزش داده شده در تلویزیون هم (بدون انکار دلالت‌های اجتماعیِ اخلاقیات فردی)، باید اجتماعی باشد نه فردی. سال‌هاست آموزش‌های مذهبی اخلاقی هم در تلویزیون رویکرد فردی دارد.

* منظور آموزش‌های دینی است که غالباً به احکام و فقهیات شخصی منحصر و محدود شده است؟

بله. به حق الله» منحصر شده است که کسی مخالف آن هم نیست. اما اتفاقاً خداوند حق الله را به شرط توبه و رجعت شخصی می‌بخشد. آنچه را خدا نمی‌بخشد حق‌الناس» است. در حالی که شما اکنون در جامعه انواع و اقسام تضییع شدن حق مردم را می‌بینید. تبعیض، فساد و رانت و ناشایسته گماری را می‌بینید که همه این‌ها حقوقی است که دارد پایمال می‌شود. برنامه‌های تلویزیونی اگر هم به این مسائل اجتماعی بپردازد، جزئی است و حتی در مواردی، و به ویژه در گذشته به صورت پررنگ‌تر، جناحی است. در حالی که این مسائل جناح بردار نیست.

* چقدر ممکن است تلویزیون به دلیل حضور مدیران یا برنامه‌سازان محافظه کار یا منفعت طلب به مسائل اساسی‌تر ورود نکند؟

اگر قواعد مشخصی وجود داشته باشد قدرت مانور شخصی افراد پایین می‌آید. مساله بنده این است که افراد چرا این قدر قدرت مانور دارند؟ به طور مثال شوراهای اندیشه‌ورزی در شبکه‌ها تشکیل می‌شود که افراد طبق ت‌ها و مصوبات و تصمیمات این شوراها حرکت کنند و اینقدر قدرت مانور نداشته باشند، اما اینها همه اموری فرمالیستی و دهان پر کن هستند.

* ممکن است عملیاتی نشدن همان ایده‌هایی که گفتید به دلیل نفوذ افرادی باشد که نمی‌خواهند؟

این نفوذ بحث مهمی است که نباید آن را نادیده بگیرید. وقتی تفکیک سره از ناسره مشمول نظارت نمی‌شود، عده‌ای می‌توانند مانورهای شخصی هم داشته باشند. وقتی شورای راهبردی واقعی و عمیق وجود ندارد، افراد خیلی راحت می‌توانند نفوذ کنند. نفوذ فرهنگی و مادی داشته باشند. یعنی ابتدا با ظاهر و منش مقبول، خود را جا می‌اندازند و بعد ت‌های خود را اعمال می‌کنند، من از این قبیل موارد، زیاد دیده‌ام.

* چه تی را اعمال می‌کنند؟

ت‌هایی مغایر با روح و مضامین ت‌های کلان و متناسب با رشد آگاهی و اندیشگی و مسئولیت‌های اخلاقی فردی و اجتماعی، از قبیل آزادمنشی و صداقت، اعتماد و همبستگی و نوع‌دوستی، به ویژه در شرایط عادی و غیر بحرانی جامعه، که حساب شرایط بحرانی جداست.

ورود چنین افرادی به صداوسیما راحت است؟

تا حدی آسان است چون این مدل در سازمان‌هایی که قرار است اصول و ارزش‌ها را با مانورهای شخصی و بعضاً بلندپروازانه مدیران، جا بیندازند جواب می‌دهد. طرف ابتدا ظاهر انقلابی و بدون توجه به لایه‌های حکیمانه و زیرین انقلاب و همسو با سلایق مدیران، به خود می‌گیرد و به‌تدریج نفوذ کرده و طرح خود را پیاده می‌سازد. در واقع، از سطحی‌نگری و در شرایطی از بلندپروازی برخی مدیران سوء‌استفاده و به تدریج جای پای خود را محکم می‌کند و بعد برنامه‌هایی را تولید و بدون توجه به هشدارهای اولیه برخی افراد پخش می‌کند. پس از آشکار شدن منویات پنهانی این دسته از افراد و اعتراضات دیگران، مجبور به قطع برنامه می‌شوند. اگر بر صدا و سیما مغز متفکر و استراتژیست و به روز و در چارچوب آرمان‌های انقلاب اسلامی و به طور خاص شعارهای آزادی، عدالت و اخلاق و معنویت حاکم بود، شاهد این گونه برنامه‌ها و مانورهای شخصی نمی‌بودیم.

یک عده متظاهر و عده‌ای متعصب، جاهل و خشک مغز هستند. افراد متظاهر از دسته دوم بدتر هستند، چون به دلیل پنهان کردن آرا واقعی خود نمی‌توانید با آن‌ها وارد بحث شوید. با حضور این افراد اگر به صداوسیما رسوخ کنند که تا حدی در برخی پروژه‌ها ورود کرده‌اند نمی‌توان مشکل را حل کرد.

* چرا باید کلیشه‌ای از شعارهای انقلابی در بسیاری از سازمان‌ها از جمله صداوسیما به گونه‌ای ترویج پیدا کند که افراد با سوءاستفاده از کلیدواژه‌های آن به راحتی خود را پرزنت کرده و خودی نشان دهند.

لب کلام همین است که هرکسی دو آتشه تر خود را نمایش می‌دهد به او تریبون داده می‌شود. هرکسی که متواضع‌تر است و انقلاب را ریاکارانه و بر پایه منافع شخصی خود تفسیر نمی‌کند و از منظر شور و هیجان صرف نگاه نمی‌کند، تریبونی هم ندارد. البته باز این به این معنا نیست که طرف شور نداشته باشد خیر منظور این است که شورنمایی» و شور عاری از حکمت» نداشته باشد. شور، تجلی حکمت است اما شور و هیجانی هم هست که پشتش هیچ نیست و ما به چنین افرادی میدان می‌دهیم و اساساً دنبال این نیستیم که متوجه شویم اینها که میدان دار هستند در پشت صحنه چه می‌کنند و چه می‌گویند و یا چه قرائتی از دین و انقلاب دارند.

به رغم اینکه انقلاب برای ما ارزشمند است اما توجیهی برای ریا و حفظ ظاهر نمی‌شود. ما باید کسی را وارد کار کنیم که اولاً آگاه به لایه‌مندی پدیده انقلاب باشد، ثانیاً به گفته‌اش باور داشته باشد. وقتی دم از انقلاب و مردم و دین می‌زند به آن‌ها باور و عمل متناظر داشته باشد. مردم متوجه ایفای نقش متظاهرانه می‌شوند. برای مثال، طرف با پراید به مجلس شورای اسلامی می‌آمد اما در خیابانی او را با بنز آخرین مدل دیدند. بالاخره که آشکار می‌شود، پس اگر با همان بنز و البته مشروع خود بیاید بهتر نیست؟

در اینجا فضایی را برای پرسشی کلیدی باز می‌کنم، کدام بهتر است نفاق یا صداقت؟ و یا شاید نفاق و صداقت گره خورده با حرص؟ پاسخ بنده این است که به هر حال، ساده زیستی و به تعبیر حضرت امیر (ع) قناعت، گره خورده با کسب روزی حلال و بی‌نیازی و حد کفاف و پرهیز از دنیا برای دنیا و دنیا را برای آخرت خواستن، در مرتبه اول ارزش قرار دارد. اما اگر قرار بر انتخاب بین نفاق و ریا و صداقت و صراحت حریصانه در استفاده از مواهب دنیوی باشد کدام قبیح تر است؟

دنیا را برای دنیا خواستن و بهره مند شدن از روش‌های نامشروع، از جمله ریا، برای تنعمات دنیوی و یا دنیا را برای دنیا خواستن و متنعم شدن از مواهب دنیوی بدون استفاده از روش‌های نامشروع، ولو در قالب حرص؟ به هر حال، کدام کم ارزش تر است، تظاهر ریاکارانه و تمسک صوری به ارزش‌ها برای بهره‌مندی از دنیا یا صداقت و تلاش برای بهره‌مندی از دنیا؟ در افراطی‌ترین شکل، نفاق یا حرص؟ در اولی پای ی و تضییع حقوق اجتماعی در میان است و در دومی پای ضرر به نفس در میان است که با اخذ ت‌های صحیح و رفاهی اجتماعی و مالیات و غیره قابل کنترل و تعدیل است. به هر حال، اگر بخواهیم به اسم حفظ ظاهر، ریا را گسترش دهیم بداخلاقی بدتری را توسعه داده‌ایم و باعث نفوذ افکار بدتری شده‌ایم.

* گفتید صداوسیما چندان به واقعیت جامعه کاری ندارد. از نگاه شما چگونه می‌توان این واقعیت را در برنامه‌سازی‌ها دخالت داد؟

همان ابتدا گفتم صداوسیما تئوری به روزی ندارد. در بهترین حالت بایدها و نبایدهایی دارد که اتفاقاً مساله مردم نیست. زندگی روزمره‌شان به گونه‌ای است که آن باید و نبایدها در زندگیشان ورود و دخالتی ندارد، چون غالباً با آن مسأله‌ای ندارند. زندگی روزمره، نوعاً عرصه تأثیر و تأثر است نه باید و نباید. ما مدام بایدها و نبایدها را در تریبون رسمی تلویزیون تبلیغ می‌کنیم، در حالی که خبر نداریم مخاطب با چه مشکلاتی درگیر است. به طور مثال دائم می‌گوئید به فکر آخرتت باش و ایمان داشته باش.

این‌ها ارزش‌ها و بایدهایی است که در بهترین حالت صداوسیما ترویج می‌کند. در حالی که مردم می‌گویند باید بدن و جان و نفسی باشد که به فکر آخرت باشد و ایمان داشته باشد، من به نان شبم محتاجم. در واقع او مشکلی با این ارزش‌ها ندارد، در این ارزش‌ها مشترک است اما دردش چیز دیگری است. درد او بیکاری، نفاق و تظاهر است. دردش رانت خواری است. درد او درد اخلاق فردی نیست بلکه درد اخلاق اجتماعی است. درد او درد تبعیض است و اینکه چه فسادهای اجتماعی رواج دارد در حالی که صداوسیما از اخلاق اجتماعی نمی‌گوید. صداوسیما بیشتر از اخلاق فردی می‌گوید در حالی که فرد این‌ها را قبول دارد.

صداوسیما برخلاف ادعاها و های وهویی که دارد، متوجه این معانی نیست. ممکن است هر از گاهی هم برنامه خوبی ساخته شود ممکن است اتفاقی بیفتد و سازمان صداوسیما هم نمایش دهد. به طور مثال اتفاقی در نوع دوستی ایرانیان رخ دهد و تلویزیون این را نمایش دهد، اما این امر در راستای یک تفکر نظام مند با توجه به مومات آن نیست.

ما دیده‌ایم که صداوسیما در شرایط عادی، خودش هم در بداخلاقی‌ها نقش داشته است. از لاپوشانی و منعکس نکردن قضایا تا نمایش تصاویری که خلاف تجربه زیسته مردم است. درهای صداوسیما به روی افکار دیگر بسته است و انگار منتظر حادثه‌ای است تا درها را باز کند. در حالی که در روز حادثه، شاه هم درها را باز کرد، شاه هم توبه کرد! نوع نگاه سازمان صداوسیما متناسب با انقلاب اسلامی و هویت فرهنگی و تاریخی و نیازهای ما نیست. شما اصلاً ثابت کنید این‌ها برنامه و تگذاری دارند. ممکن است در دفترچه‌هایی این تگذاری‌های را داشته باشند اما فقط روی کاغذ است. بحث ما نحوه عملیاتی شدن و به روز شدن این سندهاست.

* آیا هیچ‌گاه سازمان صداوسیما در قالب م با مشاوران و متخصصان از جمله جامعه‌شناس، متفکر علوم انسانی، ان و… این ایده‌ها و اصول را تدوین نکرده است؟

سوال خوبی است. در چندین مقطع از بنده نوعی به‌عنوان عضو شورای اندیشه‌ورزی یکی از شبکه‌ها دعوت شد. یکی دو جلسه، و در دوره جدید فقط یک جلسه، از این شوراها برگزار شد اما چقدر به حرف ما گوش دادند؟ انگار ما ابزار توجیه یک سری ت‌ها شده‌ایم.

به طور مثال در یکی از شوراها ما گفتیم فلان برنامه درست نیست اما مقاومت کردند و حتی به نوعی به بنده توهین کردند گویی مساله من شخصی بود و کار به جایی کشید که خودشان برنامه را تعطیل کردند. ما هم البته می‌دانیم این شوراها کارایی ندارد اما شاید هنوز امید داریم که اتفاقی بیفتد.

وقتی در جایی از ما دعوت می‌کنند، شرکت می‌کنیم چون هنوز امیدواریم. می‌گوئیم از ما دعوت شده است و حسب وظیفه اجتماعی باید برویم. خب لااقل حرف‌های ما را بشنوند اما نه رد می‌کنند و نه می‌پذیرند. در یکی از همین جلسات به جای استدلال بر سر غلط بودن یا درست بودن یک موضوع گفتند ما به گفتمان فلان فرد، غیر امام راحل و رهبری، در سیما توجه داریم. من گفتم از کی تا حالا یک فرد در سیما گفتمان ساز شده است؟ این مضحک است که یک فرد ولو با سمتی رسمی اینگونه تأثیر داشته باشد.

* یکی از مشکلات صداوسیما این است که به نظر می‌رسد رویکردهایش وابسته به مدیران است و به همین دلیل است که خیلی وقت‌ها سلیقه یک فرد معیار تصمیم‌گیری‌های کلان و به قول شما گفتمان ساز می‌شود.

ما در مجلس هفتم پیشنهاد تشکیل شورایی در رأس صدا و سیما، متشکل از نظریه‌پردازان و استراتژیست‌های فرهنگی و ت گذاران فرهنگی و … را با انتخاب رهبری دادیم که راهبردهای کلان و به روز و مساله مند صداوسیما را مشخص کنند تا کار از حالت فردی خارج شود. این شورا قرار بود در اتخاذ راهبردها و نظارت بر حسن اجرای آن‌ها نقش آفرین باشد. ما این را مطرح کردیم، اما مسئولان وقت صداوسیما مخالفت کردند چون حس کردند دستشان بسته می‌شود. ما اکنون هیچ نظارتی نداریم منظورم نظارت‌های اجرایی نیست منظور نظارت‌های کلان و راهبردی است. اگر هم شوراهای اندیشه‌ورزی راه اندازی کردند تأثیرگذار نیستند و فقط اسم افراد را در دهان‌ها انداختند.

صداوسیما باید بداند مادامی که بر اساس قانون اساسی عمل می‌کند، باید شورای راهبردی به روز و نظارت فعال داشته باشد. فکر می‌کنند وقتی می‌گوئیم نظارت، یعنی ایجاد مانع منفی و بازدارنده، اما اینگونه نیست، نظارت ابزاری مناسب برای ضمانت بخشیدن به ت‌های صحیح و مانعی است برای رفتارهای شخصی و خارج از قاعده مصوب. متأسفانه صداوسیما علاوه بر اینها اسیر نفوذ و تظاهر و ریا هم شده است و این آسیب‌ها به زودی مشکلات افزون‌تری برای سازمان به‌وجود خواهد آورد.


آخرین جستجو ها